داستان اول: هدیه ای که ما را مسجدی کرد
تازه ازدواج کرده بودیم .مثل همه تازه عروس ها در ابتدای زندگی مشترک کارهامون حساب و کتاب نداشت؛ خیلی دوست داشتیم که زندگیمون دیگه از حالت مجردی بیاد بیرون و دیگران با ما طوری برخورد کنند که یعنی دیگه ما بزرگ شدیم.
شوهرم وقتی از محل کار به خانه می آمد، برایش چای و شربت آماده می کردم تا گلویی تازه کند بعد از کمی صحبت پای تلویزیون می نشستیم و سریال می دیدیم.
بعد از یک هفته این روال برایمان عادی و تکراری شده بود. تفریحاتی مثل پارک و سینما و رستوران هم هفته پیش رفته بودیم و از طرفی پول کافی هم برای مسافرت نداشتیم.حوصله مان سر رفته بود.
تا اینکه صدای زنگ خانه مان آمد. منتظر کسی نبودیم. آیفون را برداشتم:
بفرمائید:
سلام علیکم. منزل آقای نوروزی
بله امری داشتید؟
من امام جماعت مسجد محل هستم شنیدیم که شما به تازگی منزلتان را به این اینجا آورده اید به همراه اهالی مسجد اومدیم ازدواجتون رو بهتون تبریک بگیم.
ممنونم.بفرمائید داخل
نه اسباب زحمت نمیشیم. اگر تشریف بیارید دم در یک هدیه ای از طرف مسجد خدمتتون تقدیم کنیم.
این چه حرفیه حاج آقا بفرمائید بالا
حاج آقا و 5 نفر از اهالی مسجد با یک دسته گل شرینی و کادویی وارد خانه مان شدند. برخورد بسیار خوب و صمیمی با ما داشتند.
حاج آقا بعد از احوال پرسی چند روایت از اهمیت وثواب ازدواج گفت و بعد از خوردن چای و گرفتن شماره تلفنمان منزل ما را ترک کردند.
بعد از رفتن آنها به سرعت به سمت کادویی که از طرف مسجد برایمان آورده بودن رفتیم؛ کاغذ کادو را که باز کردم چشمم به چهار جلد کتاب زیبا افتاد: قرآن، نهج البلاغه ،صحیفه سجادیه و کتابی پیرامون ازدواج در کنارش هم یک قابی بود که نام حضرت علی و حضرت زهرا در آن نقش بسته بود و در انتها هم پاکت پولی بود که 50 هزار تومان داخلش گذاشته بودند.
اصلا انتظار این لطف و محبت را از مسجد نداشتیم.خیلی خوشحال بودیم که اولین مهمان های ما هم افرادی مومن بودند.
صدای اذان آمد.نا خود آگاه من و همسرم به یکدیگر نگاه کردیم که یعنی پاشیم آماده شیم بریم مسجد.
از اون روز تا الان 15 سال میگذره و من و همسرم وفرزندانم اکثر نماز هامون رو تو مسجد میخونیم و به فعالیت های فرهنگی هنری مسجد مشغول شدیم.
------------
امام ای: «مساجد باید مَدرَسِ تفسیر
و حدیث و منبرِ معارف اجتماعی و ی و کانون موعظه و پرورش اخلاق باشد. زمزمهی
محبت متولیان و مدیران و امنای مساجد، باید دلهای پاک جوانان را مجذوب و مشتاق
کند. حضور جوانان و روحیههای بسیجی باید محیط مسجد را زنده و پرنشاط و آیندهپو و
لبریز از امید سازد. میان مسجد
و مراکز آموزشی در هر محل، همکاری و پیوند تعریف شده و شایستهای برقرار گردد. چه
نیت که دانش آموزان برجسته و ممتاز در هر محل، در مسجد و در برابر چشم مردم و
از سوی امام جماعت، تشویق شوند. مسجد باید رابطهی خود را با جوانانی که ازدواج
میکنند، با کسانی که به موفقیتهای علمی و اجتماعی و هنری و ورزشی دست مییابند، با
صاحب همّتانی که کمک به دیگران را وجههی همت میسازند، با غمدیدگانی که غمگساری میجویند،
و حتی با نوزادانی که متولد میشوند، برقرار و مستحکم کند. مسجد باید در هر منطقه و
محل؛ مأمن و مایهی خیر و برکت باشد و به طریق اولی، وسیلهی زحمت و آزار مجاوران
نگردد.» پیام رهبری به نوزدهیمن
اجلاس سراسری نماز 18/07/89
درباره این سایت